یکی از نظریات محبوبم در حوزۀ «رفتارشناسیِ حیوانات خانگی» همین است که میگویند: «گربهها صاحبان شان را گربه فرض میکنند»؛ گربههایی غولپیکر، بیمو و بیشباهت به خودشان. طبق افسانه های این عرصه، گربه های خانگی با ما بهسانِ دوستانِ گربهسان شان رفتار میکنند؛ درنتیجه گاهی اوقات لیس مان میزنند یا خودشان را به ما می مالند.
چطور میتوانیم این موجودات دوستداشتنی را بیشتر بشناسیم؟ من هم از چند سال قبل به صفوف شیفتگانِ حیوانات خانگی پیوستهام و دلم میخواهد بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم. یک روز مدام به این فکر میکردم که چه قدر خوب است گربهای داشته باشم که در کنارم پناه بگیرد، بتوانم به چشمهای درخشانش نگاه کنم و خرخرهایش را از دل خزهای گرم و نرمش بشنوم. معاملۀ خوبی نیست؟ زیباییهایش از آن من بشود و مِهر من از آن او.
این شیفتگی و شیدایی مرا به فعالِ پروپاقرصِ تولید محتوای این عرصه مبدل کرده است. بساطی به راه انداختهام که هر روز از حیوانات عکس بگیرم و سر مردم را با حکایتهایم به درد آورم. تولید محتوای اینترنتی در حوزۀ حیوانات خانگی، جهانیترین آیین مشترک حیواندوستان است. این علاقه صرفاً منحصر به انعکاس تجارب شخصی نیست. من با کنجکاوی حیرتآوری رفتارهای حیوانات خانگی را در گوگل جستجو میکنم تا دلیلشان را بیابم.
شنیدن خبر «جایزۀ علمی ۱۰میلیون دلاری برای توسعۀ گفت و گو با حیوانات»، رفتارشناسان را به وجد میآورد و حتماً برای آنهایی که با وسواس این حوزه را دنبال میکنند، جالب است. «چالش دکتر دولیتل» برای توسعۀ ارتباطات دوسویه و بینگونهای از سوی «بنیاد جرمی کولر» و «دانشگاه تلآویو» به راه افتاده. این چالش مزیّن است به نام «دکتر دولیتل»، همان شخصیت معروف داستانهای کودکان که میتواند با حیوانات صحبت کند و به محققان پیشنهاد میدهد تا از «هوش مصنوعی» برای کمک به رمزگشاییِ زبان حیوانات استفاده کنند. البته استفاده از روشهای دیگر نیز بلامانع است.
هدف از برگزاری این چالش، درک زبان حیوانات و توسعۀ مفاهیم این حوزه است. قرار است به مدد «یادگیری ماشینی» بتوانیم معنای جیرجیر خفاش، غرغر خوک و صدای انواع حیوانات را دریابیم و به زبان خودمان برگردانیم. هرچند این چالش مشخص نکرده که تحقیق باید معطوف به چه گونههایی باشد، اما ظاهراً دایرۀ بررسی بسیار گسترده است و از کرمها تا نهنگها را دربرمیگیرد.
با بهرهگیری از این روش، میتوان دریافت که صاحبان حیوانات خانگی با کدام حیوانات همدلترند. دیگر نیازی نیست به گوگل مراجعه کنیم تا معنای خرخر گربه (که یکی از سؤالات پرجستجوی گوگل است) و هاپهاپ سگ را بفهمیم. دراینصورت خواهیم فهمید که چرا سگها خوراکیها را در دل خاک پنهان میکنند و گربهها وسایل را از بلندی به پایین پرت میکنند. فعلاً فقط میتوانیم انواع صداهای حیوانات خانگی را بشنویم ولی شاید روزی برسد که بتوانیم با هم حرف بزنیم.
ولی راستش من مطمئن نیستم که بخواهم با گربهام حرف بزنم. شاید از مطالعۀ نظریات رفتاری لذت ببرم ولی ممکن است آنها را روشنگرانه یا حتی مضحک بپندارم. مثلاً این ایده که آدمها گربههای بزرگِ بیمو به هستند، بهنظرم صرفاً پادزهر بانمکی برای درمان خودبزرگبینی است و همین که در حد نظریه باشد، کافی و خوشایند است.
در واقع شاید همین که چیز زیادی در مورد دوستانمان از گونههای دیگر نمیدانیم، سبب آرامش، زیباپنداری و اسطورهسازی میشود. فکر میکنم اگر در این فضای دورادور و سحرانگیز از آنها مراقبت کنیم ، مجالی بیابیم تا رؤیاها و تخیلاتمان را بپرورانیم.
بهنظر میرسد بیقضاوت و بدون شناخت واقعی حیوانم میتوانم به او عشق بورزم. یعنی واقعاً میخواهم از زبانش بشنوم که: «بوی دیگران را میدهی. همۀ شب را بدون من گذراندهای»؟ یا ببینم که ناامیدیاش را از دیدن هزاربارۀ غذای حیوانات خانگی در قالب کلمات ریخته و گفته: «باز هم همان کنسرو تکراری؟»
نظریهای قدیمی وجود دارد که میگوید: «گربهها میدانند آنها را صدا میزنید ولی عمداً شما را نادیده میگیرند». خب دلیلش چیست؟ و تصور کنید چنین حقیقتی ثابت شود. آنوقت چه حالی به ما دست میدهد؟
نه ممنون! ترجیح میدهم با تخیلاتم زندگی کنم و این فاز عاشقانه را بر هم نزنم. حیات مدرن بهقدرکافی اشباح سخنگو پرورانده است.
میدانم که این چالش علمی با جایزۀ ۱۰میلیون دلاریاش قرار است هدف بسیار ارزشمندتری داشته باشد. حتماً غرض این است که با درک جزئیات دنیای حیوانات، از آنها بهتر مراقبت کنیم، اما شرط میبندم آنقدر در اینخصوص عالِم هستیم که بدانیم دقیقاً چطور باید این کار را انجام دهیم و مشکل فقط این است که فاقد ارادۀ سیاسی برای عمل به دانستههایمان هستیم.
بههرحال فانتزیِ علمیتخیلیِ من این است که انسانها و حیوانات دست به دست هم میدهند تا از شر بشریت خلاص شوند. بهنظرتان با فرض توسعۀ الگوی هوشمند و فهم زبان حیوانات چه حقایقی فاش میشود؟ گمان نمیکنم اشتراک منافع در کار باشد و ابداع الگویی برای توسعۀ زبان مشترک بتواند حقایق زیستی را تغییر دهد.
«چالش دکتر دولیتل»، ارزش یادآوری یکی از معروفترین تجاربِ رمزگشاییِ حیوانات را دارد، خاصه به این دلیل که قرار است رمزگشایی نوینی بهمثابه الگوی رفتاریِ هوشمند، جاودانه گردد.
دانشمندان در دهۀ ۷۰ آزمایشات زبانشناختی را با حضور شامپانزهای به نام «نیم چیمپسکی» انجام دادند که اشارۀ طنزآلودی به نام زبانشناس معروف داشت. داستان این بود که «نوام چامسکی» در یکی از نظریاتش گفته بود: «فقط مغز انسان قادر به درک پیچیدگیهای زبانی است» و با این موضع، جانورشناسانِ سراسر دنیا را واداشته بود تا خلافش را ثابت کنند. اینگونه بود که تیمی از مربیان شروع به آموزش زبانِ اشاره به شامپانزهای به نام «نیم» کردند. حیوان با مدتها ممارست در مجموع ۱۲۵ کلمه یاد گرفت و طولانیترین جملۀ ۱۶ کلمهایاش با مضمون «پرتغال بده بخورم»، حسابی حاضران را به وجد آورد.
شاید برای ما آدم های معمولی که تا اینحد از تصورات طبیعیِ حیوانات در مورد خودمان و جهان پیرامون جا میخوریم، شنیدن چنین جملاتی ناامیدکننده باشد.
شکی نیست که چالش علمیِ دکتر دولیتل برای جانورشناسان راهگشا است، اما آیا راهی به همدلی یا همزبانی با حیوانات میگشاید؟
آخ آخ چقدر دوست دارم زودتر این قابلیت هوش مصنوعی بیاد
یک دل سیر بشینم با ملوس جان صحبت کنم